این هفته پنجمین سالگرد آغاز نسلکُشی ایزدیها (اقلیتی مذهبی) در عراق و سوریه توسط داعش است. اکثر قساوتهایی که ایزدیها (به خصوص زنان و دختران جوانشان) قربانی آنها شدهاند آنچنان فجیع و وحشیانهاند که قابل بازگو کردن نیستند. با وجود اینکه نسل کشی ممکن است به پایان رسیده باشد؛ این تنها اولین بخشی از چالش پیش روست. عواقب این نسلکشیها خودشان به اندازه کافی تلخ و دردناک هستند.
آنچه اتفاق افتاد، داستانی دهشتناک از آزار و اذیت برنامه ریزی شده نظامی و خشونت جنسی نظاممند بود. جهادیها هزاران مرد را کشتند و پس از آن هزاران زن و کودک را برای مبادله و فروش به بازارهای فروش برده فرستادند.
جنگ در اکثر نقاطی که داعش در دست داشت به پایان رسیده، ولی هنوز ۲۹۰۰ زن و کودک مفقوداند و هزاران زن و کودک ایزدی که در رژیم سادیستی داعش زندگی میکردند با مشکلات بازگشت به زندگی اجتماعی پیشینشان دست و پنجه نرم میکنند.
دلیل این مسئله این است که رویکرد گروههای محلی و بینالمللی به توجه کافی به مسائل فیزیکی و روانی بازماندگان نسل کشی به یک شکل نگاه نمیکنند.
زخمهای فیزیکی ممکن است بیشتر مشهود باشد، اما زخمهای روانیای که به آنها وارد شده بسیار ماندگارتر است. فقدان خدمات بازپروری و بهداشت روانی تبدیل به مانعی پیش روی بازگشت واقعی ۶۵۰۰ زن و کودک اسیر شده توسط داعش به جامعهشان شدهاست.
بیش از ۸۰ درصد زنان و دخترانی را که به اسارت گرفته شده بودند از خودآزاری، اختلال استرسي پس از حادثه (PTSD) و وضعیت بد روانی رنج میبرند.
آسیبهای روانیای وارد شده در نتیجه چالشهای جدیای که این زنان پس از بازگشتشان با آن روبرو هستند، تشدید نیز میشود. بسیاری از آنها متوجه میشوند خویشاوندانشان هنوز در چنگ داعش هستند؛ کل خانوادهشان به کمپهای پناهندگی رقت باری دور از محل زندگی خودشان منتقل شدهاند؛ زنانی که مورد سوء استفادههای فیزیکی و جنسی قرار گرفتهاند طرد میشوند و از کودکانی ایزدی که توسط اسارت گیرانشان شستشوی مغزی شدهاند جدا میشوند و حق آموزش از آنها دریغ میشود.
نتیجه بسیار ناگوار است: مایحتاج لازم برای بازپروری و آغاز دوباره زندگی از کسانیکه از تجاوز، شکنجه و نسلکشی جان سالم به در بردند، دریغ میشود. ما باید به بازماندگان از نسلکشی ایزدیها خدمات توانبخشی ارائه کنیم، تا با موفقیت خودشان و اجتماع شان را بازسازی کنند تا نسلشان فراموش شده و گمگشته نشود.
برای اینکار باید طرحهایی که از خود جامعه هدایت میشوند مورد حمایت قرار بگیرند. برای ساختن مدرسه، در دسترس قراردادن درمان اختلال استرسي پس از حادثه و خدمات بهداشتی مجزا برای کسانیکه قربانی خشونتهای جنسی مرتبط با درگیری قرار گرفتهاند و - به خاطر اینکه این مردم با این حیطه درمانی آشنایی ندارند - فراهم کردن متخصصین و منابع کافی برای درمان مشکلات پیچیده روانی.
برای اکثر موارد آسیب جدی باید پروژههای اسکان مجدد مناسبی فراهم کنیم تا بازماندگان بتوانند باقیمانده حیاتشان را در صلح زندگی کنند.
در سال ۲۰۱۴ طی یک عملیات برای نجات غیر نظامیان ایزدی که از چنگ داعش فرار میکردند، هلیکوپتر ما سقوط کرد و من نزدیک بود جانم را از دست بدهم. در همان زمانی که لاشه هلیکوپتر روی زمین افتاده بودم ابعاد سلاخی داعش را دیدم و به عمق فاجعه پی بردم. آنجا بود که با خودم عهد بستم بیش از گذشته زندگیام را وقف کمک به نیازمندان مردمم کنم. اکنون که از شدت و سختی اتفاقات پنج سال پیش فاصله گرفتهام، میبینم که فرار از چنگ اسارت داعش تازه اولین قدم در راهی طولانی برای بازگشت به زندگی عادی است.
اگر چارهای برای فقدان تاسفبار تسهیلات آسایش روانی برای مردم ایزدی نیاندیشیم، ممکن است نسلی از زنان و کودکان را که از نسل کشی نجات پیدا کردهاند ولی با چالشهای متعاقب آن درگیرند، از دست بدهیم. تنها راه، همکاری بین گروههای محلی و بینالمللی برای توانبخشی به آنهاست تا بتوانند با امنیت و موفقیت زندگی کنند.
* میرزا دینایی فعال ایزدی است که با قربانیان داعش کار میکند. طی جنگ عراق او در نجات صدها زن و کودک نقش داشت. او یکی از سه فرد انسان دوستی است که قرار است در افتتاحیه نشست آئورورا در ماه اکتبر امسال در ایروان ارمنستان سخنرانی کند.
این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.
© The Independent